مراسم جشن تولد
و اما .... بالاخره من روز ششم فروردین ١٣٩١ جشنی رو که دوست داشتم واسه دختر یکی یه دونه ام گرفتم،جشنی با حضور خاله سالی جون ،مامانی ،عمه های خوبت و بچه های گلشون که از یه شهر دیگه واسه تولدت اومدن ، عمه خودم ،دایی علی و دخترای نازش ،سه تا از دوستام (خاله نیره ، خاله طیبه و خاله ملیحه)، دختر عمه ام و پسر گلش و سینا و مامانش اول از همه تقویمی رو که واست طراحی کردم می گذارم ، روز تولدت که همه مراکز چاپ رنگی بسته بود اما بعد از تولدت چاپش کردم جشن تولدت روز یکشنبه ٦ فروردین ٩1 برگزار شد ، لباس روز تولدت رو از چابهار برات خریدم که خیلی خیلی بهت می اومد و نازت کرده بود موهاتم که نگذاشتی درست کنم و از پشت ب...