اول مهر 95 دختر نازم به پایه دوم وارد می شه که البته با عوش شدن مدرسه محیط جدیدی رو تجربه می کنه و همینطور دوستهای تازه ای پیدا می کنه و این هم عکسهایی که اول سال تحصیلی توی آتلیه از دختر گلم گرفتم ...
دختر نازم بالاخره کلاس اول رو به پایان رسوند و سربلند شد و به صورت یه دختر باسواد از مدرسه اندیشه بیرون اومد ، جشن الفبای دخترم 21 اردیبهشت 94 برگزار شد ،اگرچه این جشن اونجوری که من می خواستم نبود ، مامانها رو دعوت نکردن و من تنها کسی از والدین بودم که در این جشن شرکت کردم اون هم به این دلیل که قرار بود تزئینات جشن رو انحام بدم و معلم مهربونت خانم مختاری عزیز ...
سحرم دولت بیدار به بالین آمد گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار گریه اش برسمن و سنبل و نسرین آمد سالها پشت سر هم می گذرند و هر سال که تحویل میشه یه سال به عمر مادری من اضافه میشه و من خوشحال و سرمست از این مادر بودن این ایام رو در کنار تنها دخترم می گذرانم. امسال هم سال تحویل رو ما مشهد در کنار مامانی و بابایی ودایی مصطفی و خاله سالی بودیم این عکس هم در کنار یکی از هفت سی...
خوشگل مامان باز هم روایتی از تولدت داریم ، وای که چقدر هر دومون این تولد گرفتنها رو دوست داریم ، امسال تولدت بیست و سه اسفند برگزار شد و از قضا بیست و یکم اسفند اولین و آخرین برف زمستانی شهر ما آمد و همه جا رو سفید پوش کرد ، خیلی خوب و با حال و بود حسابی کیف کردیم بهترین قسمت قضیه هم اینجا بود که ادارات رو برای اولین بار به خاطر بارش برف تعطیل کردن و من توی همون روز هم به قسمتی از خونه تکونی هام رسیدم و هم کارهای عقب مونده تولدت رو به انجام رسوندم بنا به دلایلی تولدت رو خیلی شلوغ نگرفتیم ، دوستت مانا هم که رفته بود شمال از دوستهای مدرسه ات فقط فریبا و آ...
خوب نوبتی هم که باشه نوبت آرنیکای عزیز دل هست ، بالاخره توی کلاس اول به اسم شما رسیدند و بعد از آموزش حرف ک شما تونستی اسم خودت رو بنویسی ، البته قبلش هم می تونستی اما این به طور رسمی بود و با ید واسه بچه ها شیرینی می گرفتیم ، منم سنگ تموم گذاشتم و واسشون کیک سفارش دادم با درج نام خودت و به صورت کاملاً اتفاقی وقتی برای سفارش کیک رفتم یه طرح دیدم دقیقاً مناسب مدر سه که یه نفر برای تولد پسرش سفارش داده بود ...