آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

دخترم ، همه زندگی ما

بهار 87 تولد آرنیکا جون

سلام دوستان امروز می خوام برگردم به ٣ سال قبل یعنی سالی که دختر ناز و خوشگلم، یکی یه دونه مامان و باباش آرنیکایعزیزمپاشو به ایندنیای خاکی گذاشت وبه مامان و باباش افتخار داد تا بشهعزیز دلشون ، اول از همه می خوام معنی اسم دخترم رو بگم آخه شاید بعضی ها فکر کنند اسم دخترمایرانی نیست ،البته آرنیکا نام گلی هم هست که در دامنه های آلپ رشد می کنه و خواص دارویی و درمانی بسیار زیادی - خصوصاً در ترمیم پوستهای آسیب دیده - داره ، اما معنی اون آریایی نیکو رفتار هست ، اسمش هم به خودش میاد آخه دختر نازنین من یه دختر ایرانی خیلی خیلی مهربون ونیکو رفتاره ، من در اولین ساعات سال خورشیدی 1387 انتظار بدنیا آمدن دوست داشتنی ترین موجود دنیا (فرزند هدیه ا...
31 خرداد 1390

شیرین زبونیهای آرنیکا جون

سلام دوستم خوبی ..... من آرنیکا 3 سالمه دیگه بزرگ شدم و میرم مردسه... ارموز کلاس زبان دارم دیشب مامان جونم به من یاد داده که توپ میشه ball مثل فوتبال آخه که من مثل باباجونم عاشق فوتبالم ، مامانم ارموز صپانه برام تخموغول گذاشته ولی من فقط سفید شو دوس دارم خواستم بگم من اینجوری حرف میزنم ببینید: سلام دوستم خوبی : حرف زدن با موبایل الکی تخموغول : تخم مرغ راندینگ دینگ : رانندگی آبلابولو : آلبالو مردسه : مدرسه (همان مهد کودکه ولی چون من عاشق مدرسه ام مامانم گولم زده) ارموز : امروز مغاظب : مواظب بنبسم : بنویسم وقتی تازه به حرف افتادم: پو ...
31 خرداد 1390

آرنیکادر مشهد مقدس

آرنیکای عزیز من گل زیبای زندگیم سلام عزیز دل مامان امروز اینجاییم تا خاطرات هفته گذشته ات رو در وب بگذاریم ، خاطرات مسافرت مشهد مقدس ، دختر گلم هفته پیش از شادترین روزهای زندگیت بود اونجا کنار خاله ودایی بهت خیلی خوش می گذره با اونا به پارک میری. . . . . . به سرزمین عجایب سفر میکنی . . . . . توی ییلاقات خوش می گذرونی . . . . . . و به قول خودتکلی کیف میکنی هفته پیش به زیارت امام رضا هم رفتیم ،واسه سلامتی دختر گلم و همه خونواده دعاکردیم با مامانی و بابایی و عمو و خاله و داییت رفتیم گلمکان توتخوری ولی شما فقط گیلاسایی رو که هنوز نرسیده بودن دوست داشتی گلم ، کلی هم ازشون خوردی و توتا رو تحویل نگرفتی، در این سفر برای...
31 خرداد 1390

افتتاح وبلاگ خاطرات آرنیکا در وب

با سلام ، من تازه بااین وبلاگ آشنا شدم و تصمیم گرفتم خاطرات دختر عزیزم آرنیکا جو ن رو اینجا بنویسم تا خاطره ای ماندگار برای سالهای نوجوونی و جوونیش باشه ، همچنین تصمیم دارم تا تجربیات و یا دانسته های اندک خودم رو برای دوستانم روی وب بگذارم ... به امید سلامتی و طول عمر دختر خوشگلم و همه بچه های خوب ایرانی (نویسنده : مامان آرنیکا) ...
31 خرداد 1390

آرنیکا جون و مهد کودک

آرنیکا جون از روز دوم خرداد 90با مامانی وباباییش خداحافظی کرده وراه مهد رو در پیش گرفته تا اونجا هم دوستهای تازه پیدا کنه وهم چیزهای تازه یاد بگیره ، ضمناً کمتر مزاحم مامانی و باباییش بشه_ هرچند که اونا خیلی دوسش دارن و امروز آرنیکا جون از مهدش مرخصی گرفته تا پیش اونا بمونه_ خلاصه دیروز که رفنم دنبالش دیدم دختر خوشگلم یه کارت تبریک خوشگل همراه یه گل سفالی که خودش درست کرده بهم هدیه داده راستش این اولین هدیه ای بود که تحت عنوان روز مادر و نه روز زن می گرفتم ، تصمیم گرفتم برای همیشه نگهش دارم بعنوان اولین هدیه روز مادر از طرف دخترم ، عکسش رو هم همینجا می گذارم (نویسنده : مامان آرنیکا) ...
31 خرداد 1390

دوستان آرنیکا

گل دختر مامان ، شیرین عسل من ، سلام عزیز دل مامان امروز که ٢٤ خرداد ٩٠ هست ، شما دختر نازم ٢٤ روزه که به مهد کودک( به قول خودت مدرسه) میری البته با غیبتهای زیاد ، ولی مهم نیست قند عسلم ، مهم اینه که اونجا رو دوست داری و دیگه شبها اصرار نمی کنی که فردا نبرمت مدرسه ، خدا رو شکر که با علاقه به این مهد میری ، آخه می دونی این سومین مرتبه است که مهدت رو عوض می کنی امروز می خوام تاریخچه مهد رفتنت و همینطور اسم دوستایی رو که پیدا کردی برات بذارم اولین باری که پا به مهد می گذاری شما دختر خوشگل من 10 ماهه بودی و تا قبل از اون یعنی از 6 ماهگی به بعد که مرخصی من تموم میشه ، مامانی و بابایی مهربونت از شما م...
31 خرداد 1390

با لجبازیهای آرنیکا چه کنم؟

سلام به دختر نازنینم ..... شیرینتر از جانم ........ ماه شبهام ........ همدم تنهاییهام...... عزیز دل مامان .... اینهمه گریه چرا؟!!!!.... اینهمه داد وبیداد چرا ؟!!!!!!!..... میدونی گل من چند وقته واسه هر چیزی که طلب می کنی کلی داد وبیداد راه می اندازی زمانی که تو رو ازخوردن خوراکیهای مضر منع می کنم کلی سر وصدا راه می اندازی .....به عنوان مثال شکلاتهای کاکائویی که خودت میدونی پشت سرش خون دماغ میاره ..... اما گوش نمیدی .... و مرتب ازم درخواست می کنی .... آخه گل من طبع خیلی گرمی داره و هیچ نوع خوراکی با طبیعت گرم رو نمی تونه در تابستون مصرف کنه .... هر لباسی که خودت دوست داری می پوشی ولو اینکه اصلا مناسب اون زمان ...
31 خرداد 1390