آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

دخترم ، همه زندگی ما

تولد آذین گلی

آرنیکای مامان دختر گلم ... اول سلام و بعد یه گله کوچمولو عزیز دلم امروز کار بدی کردی صبح هر کاری کردم وارد مهدت نشدی و خیلی خیلی گریه کردی محکم بهم چسبیدی و مجبورم کردی ببرمت اداره اونجا کلی با دوستام کیف کردی و به من گفتی مامان دیدی من بهت چسبیدم کهتو منونبری مهد کودک(خیلی ناقلایی) ولی اینو بدون دیگه از این خبرا نیست هرکی واسه خودش جایی داره جای دختر گلم توی مهد کودک است پیش دوستای گلش تا بتونه اگه خوابش میاد بخوابه واگه دوست داشت بازی کنه ویا تلویزیون نگاه کنه اونجا شعر یاد می گیری نقاشی می کشی و با سفال چیزهای خوشگل درست می کنی عکساشو حتماً برات می گذارم ،تمام سفالهایی که تا حالا درست کردی...
2 مرداد 1390

نی نی شگفت انگیز مامانش

آرنیکای خوشگل من .... سلام دختر نازم امروز (یا بقول خودت ارموز)بالاخره تصمیم گرفتم یکی از عکساتو واسه مسابقه بگذارم البته یه عکس میکس شده که یه موضوع رو میرسونه اونم در ١١ ماهگیت یعنی اوج شیرین کاریهات..... عزیز من نمیدونی که چه ناز بودی .... جیگر من خودت هم با عکسهای اون زمانت حال می کنی.... آرنیکای من در اون زمان خیلیبا اسباب بازیهاش ور می رفت و همیشه توی سبدش گیر می کرد ...
28 تير 1390

کدوم عکس بهتره؟

سلام به عشق مامان ... آرنیکا جون خوشگل مامان بعداز مدتها غیبت بالاخره وقت کردم برات مطلب بگذارم .. آخه می دونی دختر مامان ... من زیاد واسه این کار وقت ندارم .. در حالی که این کار یعنی ثبت خاطرات تو خیلی برام هیجان انگیزه ... وهمینطور سر زدن به سایت دوستای خوشگلت... اما خوب چه کنم یا ماموریتم .. یا سرم گرم کارهای اداره است... توی خونه هم که وقتم رو با تو نازنینم می گذرونم... دلم نمیاد بیام توی نت و تو رو تنها بگذارم.. اما امروز بالاخره اومدم اونم به بهانه شرکت در مسابقه.. دفعه پیش که خیلی ناراحت شدم آخه عکس دختر گلم حتی تو 18 تای برگزیده هم نبود حتما عکس خوبی انتخاب نکردم ... آخه عکسایخوب زیادی داشتی باید بیشتر دقت می...
25 تير 1390

اشعار کودکانه از زبان آرنیکا

سلام به عزیز دل مامان . . . . آرنیکای مهربان دختر خوشگل مامان . . .نمی دونم تو چند سالگیت سراغ سایتت میای شاید زمانی که باسواد شدی (6) سالگی یا شایدم بعدتر که بزرگتر شدی و کنجکاوتر مثلاً 10 سالگی به هر حال هر زمانی باشه خیلی از الان دورتره .. چقدر افسوس می خورم که زودتر برات وبلاگ نساختم تا خاطرات شیرینی رو که الان ممکنه خاطرم نباشه برات بنویسم .. اینجوری واسه خود من هم جالب بود ... کاش نی نی وبلاگ زودتر این کار رو می کرد اما سعی می کنم اونچه توی ذهنم مونده رو درج کنم تا وقتی یادم نرفته... امروز می خوام از کار جالب دیروزت برات بنویسم ... که بی هوا شروع به خوندن شعری کردی که من توی آموزشش هیچ نقشی نداشتم ...
4 تير 1390

خواب یک فرشته

همه مامانای خوب و مهربون می دونن که لحظات خواب نی نی شون از شیرین ترین و زیباترین لحظات زندگیشونه...... با وجود همه شیطنتها و اذیتهایی که این گلهای زیبای زندگیمون دارند بازم در زمان خوابیدنشون دلمون واسه این ووروجکهای نازدردونه تنگ میشه و انتظار بیداریشون رو می کشیم و جالبترین قسمت قضیه اینه که اگه دوربین دم دستمون باشه بلافاصله از این صحنه زیباعکس می گیریم و بارها و بارها تکرار می کنیم گویی که این اولین باریه که فرشته کوچولومونو در خواب می بینیم..... واین هم عکس فرشته من درخواب (جهت شرکت در مسابقه خواب یک فرشته) بخواب اي كودك نازم دوچشمان قشنگت را به خواب كودكي بسپار ودربا...
4 تير 1390

بهار 87 تولد آرنیکا جون

سلام دوستان امروز می خوام برگردم به ٣ سال قبل یعنی سالی که دختر ناز و خوشگلم، یکی یه دونه مامان و باباش آرنیکایعزیزمپاشو به ایندنیای خاکی گذاشت وبه مامان و باباش افتخار داد تا بشهعزیز دلشون ، اول از همه می خوام معنی اسم دخترم رو بگم آخه شاید بعضی ها فکر کنند اسم دخترمایرانی نیست ،البته آرنیکا نام گلی هم هست که در دامنه های آلپ رشد می کنه و خواص دارویی و درمانی بسیار زیادی - خصوصاً در ترمیم پوستهای آسیب دیده - داره ، اما معنی اون آریایی نیکو رفتار هست ، اسمش هم به خودش میاد آخه دختر نازنین من یه دختر ایرانی خیلی خیلی مهربون ونیکو رفتاره ، من در اولین ساعات سال خورشیدی 1387 انتظار بدنیا آمدن دوست داشتنی ترین موجود دنیا (فرزند هدیه ا...
31 خرداد 1390