آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

دخترم ، همه زندگی ما

نوروزانه

1391/1/18 12:54
نویسنده : مامان صفورا
369 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم امیدوارم نوروز امسال رو به خوشی سپری کرده باشی عکسها و مطالب زیر مربوط به ایام نوروز و بعد از اون هست که توی پستهای قبلی نشد بگذارم

دختر نازم در کنار هفت سین خودمون

نازنینم و هفت سین

و هفت سین خونه عمه فاطمه من ، روز دوم فروردین با هنر نمایی پسر عمه بسیار بسیار با سلیقه ام

هفت سین عمه مامان

و عکس هنری خاله جون از خواهر زاده خوشگلش که کنار هفت سینی هنری خودش گرفته

آرنی نازه

قابل توجه اینکه خاله سالی فارغ التحصیل رشته نقاشی هست به همین خاطر این همه هنر داره

ما روز جمعه 11 فروردین رفتیم زابل دیدن مامانی و بابایی عکسهای زیر مال خونه عمه شیرینه لباس کماندویی آرین رو تنت کرده بودی ، خدای من چقدر این طرح لباس بهت میاد درست مثل دایی مصطفی 

آرنی جون کماندو

و آروین ناز نازی ما که خیلی دوستش دارم ، حیف که مامانش رو خیلی اذیت می کنه

آروین خوشگله

روز سیزده رو هم زاهدان بودیم و رفتیم کلاته رزاق زاده ، رک بگم اصلاً از اونجا خوشم نمیاد دوست داشتم بریم تمین یا تفتان یا حداقل توی راهش یه جای با صفا ببینیم و بمونیم، ولی خوب توی این روز ترافیک خیلی سنگینه و نمیشه جایی رفت ،فاصله هم تا اینجاهایی که گفتم زیاده حداقل 150 کیلومتر، هوا هم توی اون روز خیلی خیلی گرم بود ، ولی به شما و آتنا دختر داییت خیلی خوش گذشت ، نمیشه شما دو تا جایی باشین و  به هم چسبیده نباشین .... کلی رقصیدین واسمون و ما رو سر کیف کردین

بازم عکس نگرفتم عکس زیر رو هم فاطمه خانم دایی گرفته

سیزده بدر

انشاءالله یه روز واسه همیشه بریم مشهد و اونجا زندگی کنیم و هم از همجواری امام رضا و هم از طبیعت زیبای اونجا لذت ببریم ، روز 14 فروردین من و شما و مامانی و بابایی رفتیم مشهد ، بدون بابا جون خیلی سخت بود ، رفتم چون کار داشتم می خواستم برم واسه ارشد شیمی تجزیه که بهمن ماه قبول شدم ثبت نام کنم ولی توی راه پشیمون شدم آخه وقتی بابا باهامون نباشه چه فایده ، من نمی تونم اینطوری درس بخونم ، هر چند که عاشق مشهد باشم دوری از خونه و خونواده برام سخته ، فعلاً که ثبت نام اینترنتی کردم ، نمی دونم چیکار کنم ،

شهر مشهد خیلی جالب تزئین شده بود همه جا با مجسمه هایی که هر جایی دیده نمیشد ، مثلاً داخل میدون استقلال یه چرخ خیاطی مارشال خیلی قدیمی زده بودن و اون طرف میدون نخ و سوزن بود ، یه جا هم مثلاً لباس پهن کرده بودن به شکل مجسمه ، یه جا مجموعه دلفین ها بود ، توی میدون قائم هم مجسمه دلفینها در حال شنا  بود که بعضی هاشون فقط نصفشون بیرون بود ، متأسفانه عکس ازشون ندارم ولی اگه بازم رفتم و اونا بودن حتماً عکس می گیرم ، یکیش که ازش عکس گرفتم همین مترسکه ، کنار پارک ملت که نمی دونم واسه چی زدن

آرنی و مامانی جون

راستی اینجا مامانی جون هم کنارت هست (مامان خودمهقلب)

تخم مرغ هفت سین

و تخم مرغ هفت سین کنار پارک ملت ، تا اینا رو دیدی گفتی "مامان ازم عکس بگیر"

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)